[ ع. ]۱- (اِمص.) گمراهی، سرگردانی.۲- خودپسندی.۳- (اِ.) بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.
فرهنگ فارسی معین
[ تَ یْ هْ / تیهْ ] (ع مص) گمراه گردیدن و رفتن به هر جای سرگردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). حیران شدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن عل ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ یْ یِ ] (اِخ) نام پدر ابوالهیثم ملک صحابی انصاری است. (منتهی الارب).
(تِ) [ په. ] (اِ.) پرندهای است مانند کبک که کمی از آن کوچکتر است، ولی گوشتش خوشمزه تر است. رنگ پرهایش خاکستری مایل به زرد و زیر بالهایش سیاه است.
(یِّ) [ ع. ] مؤنث آتی ؛ آینده.
= آتی
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ نُتْ تَ یْ یَ ] (اِخ) یکی از اهل کتاب که اسلام آورده و عالم باخبار سلف بوده. (از ابن الندیم).
[ اِ ] (ع مص) بخشیدن خواستن. (منتهی الارب). بخشیدن چیزی خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بخشش طلب کردن. || بخشیدن.
(اِ دَ) (مص ل.) سِتهیدَن، ستیزه کردن، لجاج کردن.
از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۱۳۰ستاره بین شلیاق و اکلیل شمالی که بهصورت مردی که یک زانو بر زمین گذاشته و زانوی دیگر را خم کرده و سلاحی در دست دارد تصور میشده است؛ هرکو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.