(اِ) کاسنی. (فرهنگ فارسی معین).
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِ مرکب) تیف گنج. (برهان) (آنندراج). رجوع به تیف گنج شود.
← توفند [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ) تیفن. رجوع به تیفن شود.
( اِ ) [ ع. ] (مص م.)۱- تمام فراگرفتن.۲- طلب تمام حق را کردن.۳- (اِ.) شغل و وظیفة مستوفی.۴- تصفیة حساب مالیات.
فرهنگ فارسی معین
[ اِ ] (ع مص) سبک و خوار داشته شدن.
[ اِ ] (ع مص) بر سر پای نشستن و دروا نشستن. (منتهی الارب). فا سر پای نشستن. (تاج المصادر بیهقی): استوفز فی قعدته. (منتهی الارب). سرپا نشستن. چنباتمه نشستن. چنبلک زدن.
[ اِ ] (ع مص) شتافتن. (منتهی الارب). شتافتن در رفتن و آوردن. (تاج المصادر بیهقی). شتافتن در رفتن و در راندن. (زوزنی). دویدن. بشتاب رفتن. || شتافتن خواستن. || پراکنده شدن شتران. ...
[ اِ ] (ع مص) توفیق خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). توفیق خواستن از خدای. توفیق جستن. (منتهی الارب). || بر صواب بودن در حجت.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.