(اِ) توتک است و معرب آن توطی (کذا) است. (فرهنگ جهانگیری). مرغ معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی). طوطی. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به طوطی شود. || جهاز. کشتی. (برهان) (ناظم الاطباء) ( ...
لغتنامه دهخدا
(اِ) بمعنی سنگ سرمه، و در تحفه گوید آن بر سه قسم است، یکی زرد و یکی کبود و معدنی و انابیبی که مشتق از انبوبه است و به پارسی توتیای قلم می نامند و یکی از آنها از دود مس است ...
[ کَ دَ ] (مص مرکب) کنایه از بسیار سودن و باریک کردن. (آنندراج): سپهر از کجرویها توتیا کرد استخوانم را چو بارم آرد شد دیگر چرا در آسیا مانم؟ صائب (از آنندراج). || سرمه کردن. داروی نیرودهن ...
[ رَ ] (ص مرکب) به رنگ توتیا. مانند توتیا. به خاصیت توتیا. سرمه صفت : برآمد گردی از ره توتیارنگ که روشن چشم ازو شد چشمه در سنگ. نظامی. از پرّهٔ دشت سوی آن سنگ گردی برخاست توتیارنگ.نظامی. ...
تیرهای از گلسرخسانانِ درختچهای یا درختی با گلآذین سنبلۀ فشرده و گلهای بدون گلبرگ و میوههای مجتمع که اغلب در مناطق گرمسیری میرویند و در ردهبندی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ یِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) سولفات مس . (لکلرک از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زاج کبود. (یادداشت ایضاً).
[ یِ اَ بَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نوعی از صدف است که آن را به عربی شُنْج خوانند. (برهان) (آنندراج). نوعی از صدف. (ناظم الاطباء).
[ یِ زَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یک نوع سنگی. (ناظم الاطباء). از انواع توتیای معدنی است. رجوع به توتیا و دیگر ترکیبهای آن و الفاظالادویه و سنگ بصری شود.
[ یِ ؟ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سنگ بصری. (الفاظ الادویه). رجوع به توتیای زرد شود.
[ تَ تی ] (ع مص) کمان به زه کردن. (تاج المصادر بیهقی). زه بر کمان کردن. (زوزنی). سخت گردانیدن زه کمان را یا به زه کردن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || یقال: وت ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.