[ تَ یَ ] (ع مص) فارفتن آوردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). راندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بردن. (ناظم الاطباء). || رفتن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از اقرب ال ...
لغتنامه دهخدا
[ تَ ] (ع مص) برگ و شاخ بیرون آوردن درخت و آشکار کردن آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شادمانی کردن بر جماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بخش بخش کردن چی ...
[ تَ ] (ع مص) به گل سرخ رنگ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بامشغ (طین الاحمر) رنگ کردن جامه را. (از اقرب الموارد). رجوع به تمشیق شود. || تلطیخ. (تاج المصادر بیهقی). || آلوده و مک ...
[ ] (اِخ) (الـ ...) جایگاهی است. سید محمد مرتضی در تاج العروس آرد: و منهم ابوحنیفة العمید امیر کاتب بن العمید امیر عمربن غازی الفارابی الاتقانی شارح الهدایة درّس بالمادرانی و بالصرغتمشیة. (ت ...
(مُ تِ مَ شّ) [ ع. ] (اِفا.) رونده.
فرهنگ فارسی معین
[ مُ تَ ] (ع ص) نعت فاعلی از استمشاء. داروی مسهل خورنده. (از منتهی الارب). آنکه داروی مسهل می خورد. || گرفتار شکم روش و اسهال. (ناظم الاطباء). رجوع به استمشاء شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.