[ تَ مَ ] (از ع، ق، اِ) جملگی. همه. همگی : سیصد مرد را از اصفهبدان و بزرگان، و تمامت هزار مرد مبارز برگزید. (فارسنامهٔ ابن البلخی ص ۷۹). و تمامت قبایل لشکر او شدند. (جهانگشای جوینی). و بنا ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.