[ تَ لَ بْ بُ ] (ع مص) درنگ کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب علی بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توقف. (اقرب الموارد). || (اِمص) درنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ مُ تَ لَ بْ بِ ] (ع ص) درنگ کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بادرنگ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلبث شود. - سست و کاهل. (ناظم الاطباء).
[ مُ تَ بِ ] (ع ص) نعت فاعلی از استلباث. بطی ء و درنگ کار شمرنده کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به استلباث شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.