(تَ) [ ع. ] (اِ.) جِ تلمیذ؛ شاگردان.
فرهنگ فارسی معین
[ تَ ] (ع اِ) جِ تلمیذ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مثل تلامذة. (آنندراج). رجوع به تلمیذ و تلام و تلامی شود. - تلامیذ بوالبشر؛ کنایه از فرشتگان است. (انجمن آرا). - تلامیذ ر ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.