[ تَ یِ ] (اِخ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است. کوهستانی و سردسیر می باشد و ۵۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۵).
لغتنامه دهخدا
[ تَ یِ ] (اِخ) دهی از دهستان ماهی دشت بالا است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و ۲۲۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ تَ یِ ] (اِخ) دهی از دهستان میان دربند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و ۱۲۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ تَ یَ / یِ تَ ] (مص مرکب) تکیه کردن. پناه بردن : طرح به غرقاب درانداختم تکیه به آمرزش حق ساختم.نظامی.
[ تَ یِ نُ / نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) تکیه کردن. پشت دادن. تکیه دادن : انجام مهم خواستن از مردم پست چون تکیه نمودن است بر بازوی مست. آصف ابراهیمی. || اعتماد نمودن. رجوع به تکیه کردن شو ...
پشت داشتن، پشت دادن
فرهنگ واژههای سره
سخن یار
(~.) [ ع - فا. ] (اِمر.)۱- جای تکیه دادن.۲- پشتی.۳- پشت و پناه.۴- آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک).
فرهنگ فارسی معین
[ تَ یَ / یِ ] (اِ مرکب) محل آسایش و پناهگاه و ملجأ. (ناظم الاطباء). تکیه گاه. (آنندراج): برون از جهان تکیه جایی طلب کن ورای خرد پیشوایی طلب کن.خاقانی. چو آن یاوری نیست در دست و پای که د ...
[ تَ یَ / یِ ] (نف مرکب) گوشه نشین و زاهد و قلندر و درویش. (ناظم الاطباء). || نگهبان و محافظ تکیه.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.