(تَ عَ هُّ) [ ع. ]۱- (مص ل.) کاری را به عهده گرفتن.۲- عهد بستن، ۳- (اِمص.) غمخواری.
فرهنگ فارسی معین
تعهد به ارائۀ خدمات پایۀ تلفنی یا سایر خدمات مخابراتی به کل جمعیت کشور یا یک ناحیه با بهایی که در استطاعت عموم مردم باشد [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
پیمان نامه
فرهنگ واژههای سره
نوعی اوراق قرضه شهرداری که منبع تأمین مالی آن بهجای درآمد یک طرح مشخص، اعتبار و قدرت مالیاتستانی مرجع صادرکننده است [اقتصاد]
۱. دارای عهدوپیمان برای انجام وظیفه. ۲. کسی که امری را عهدهدار شود؛ دارای تعهد.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تَ عَ هْ هِ ] (ع ص) تیمار دارنده. (ناظم الاطباء). - پیوسته مشغول به یک کار و مواظب در کار. (ناظم الاطباء). - هم عهد و عهد گیرنده و ضامن. ج، متعهدین. (ناظم الاطباء). آن که عهد و پیما ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.