[ تَ عَ فْ فُ ] (ع مص) سخت پوسیدن و تباه گردیدن رسن. (منتهی الارب). فاسد شدن چنانکه دست بر آن زنند، ریزه و شکسته گردد. (از اقرب الموارد). سخت پوسیده گردیدن چیزی از تری که بدو رسیده بود. ...
لغتنامه دهخدا
(مُ تَ عَ فِّ) [ ع. ] (اِفا.) گندیده، بدبو.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.