[ تِ پِ ] (فرانسوی، اِ) نام عمومی هیدروکربورهای تربانتین و کامفن و جز آنهاست: اترهای گزانتوژنی مخصوصاً در سری ترپن ها نتایج قابلی دارند. (روش تهیهٔ مواد آلی ص ۳۹۳).
لغتنامه دهخدا
[ تَ پَ / پِ ] (اِ) بمعنی ترپک است که کشک سیاه و قراقروت باشد. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج). رجوع به ترپ و ترپک و ترف شود.
= قرهقروت: چو نوشیدم ز تتماجش فروکوبید چون سیرم / چو ترپک رو ترش کردم کز آن شیرین بریدستم (مولوی: رشیدی: ترپ).
فرهنگ فارسی عمید
[ رُ تِ ] (اِخ) نام قدیم و اصلی آذربایجان.
اولین پوشه از سامانهای که بر روی سطح قرار میگیرد [قطعات و اجزای خودرو]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اِ رِ بْرا / بِ کِ نْ ] (اِخ) کمونی در بلژیک (هِنو)، دارای ۸۳۰۰ تن سکنه.
[ اُ تُ ] (اِ مرکب) رجوع به اشترپا شود.
[ بَ تَ ] (ص) سلاح پوش و مسلح. (ناظم الاطباء). و رجوع به بگترپوش شود.
[ ؟ رَ پَ ] (اِخ) نام نهر بزرگی است در هند. رجوع به تحقیق ماللهند ص ۱۲۸ شود.
[ خَ تَ پَ ] (اِ) ساتراپ. (از تاریخ ایران باستان ج ۳ ص ۲۶۵۰ و ۲۱۰۲ و ۲۰۹۲). رجوع به خشترپاون شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.