[ پَ لَ ] (اِخ) جد نهم بختیار جهان پهلوان و سپهبد خسرو پرویز. (تاریخ سیستان ص ۸).
لغتنامه دهخدا
اسم: پهلوان (پسر) (فارسی) (تلفظ: pahle(a)vān) (فارسی: پهلوان) (انگلیسی: pahlevan) معنی: جنگجوی شجاع و زورمند، ( به مجاز ) آن که در امری سرآمد است، ( به مجاز ) قوی هیکل و قوی جثه، ( در قدیم ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ پَ لَ اَ بَ رِ نَ ] (اِخ) رجوع به کتاب جهانگشای جوینی ج ۱ ص ۱۲۴ و ۱۲۶ و ۱۳۲ شود.
[ پَ لَ یَ ] (اِخ) رجوع به بایزید و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۳ ص ۴۴۴ شود.
[ پَ لَ نِ جَ ] (اِخ) ضیاء الدین. قاضی تولک. رجوع به قاضی تولک و رجوع به لباب الالباب ج ۲ ص ۲۳۴ و ۲۳۵ شود.
[ پَ لَ عَ ] (اِخ) دارکی. رجوع به علی دارکی... و حبیب السیر چ خیام (ج ۳ ص ۲۸۲) شود.
[ پَ لَ عَ هِ بَ ] (اِخ) رجوع به علیشاه بمی در حبیب السیر چ خیام ج ۳ ص ۲۸۴ شود.
[ پَ لَ مَ دِ بَ ] (اِخ) یکی از متابعان پهلوان محمود بکیار قدّس روحه در آمد. (انیس الطالبین بخاری نسخهٔ مؤلف ص ۱۱۵). درویشی از متابعان پهلوان محمود بکیار علیه الرحمة نیز بخدمت ایشان موافق ...
[ پَ لَ مَ لِ کِ ] (اِخ) نام یکی از سران غازان خان. هنگام قتل صدر جهان صدرالدین احمد زنجانی، روز یکشنبه بیست و یکم رجب، در جوی جاندار یکدست صدر جهان را امیر سوتای و دست دیگر او را این پهلو ...
[ پَ لَ مُ هَذ ذَ ] (اِخ) رجوع به مهذب... در حبیب السیر چ خیام (ج ۳ ص ۳۱۶ ،۳۱۷، ۳۲۰) شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.