پهلوی
فرهنگ فارسی معین
[ پِ یِ ] (اِخ) از شهرهای یونان قدیم. خشایارشا آن را تسخیر کرده است. (ایران باستان ج ۱ ص ۷۹۸).
لغتنامه دهخدا
[ پِ اُ یِ ] (فرانسوی، اِ) در گیاه شناسی بنوع پیوان (خطمی درختی) اطلاق میشود.
[ پِ سِ ] (اِخ) په سستاس (سوماتوفیلاکس). نام مردی مقدونی از یاران اسکندر و کسی که در جنگ مالیان اسکندر را نجات داد. وی آنجا نخست کسی بود که اسکندر را با سپر پوشید. پس از مرگ اسکندر در تقس ...
[ پِ سِ ] (اِخ) رجوع به په سست شود.
[ پِ ] (اِخ) از شهرهای آسیای صغیر. داریوش کبیر آن را هنگام تسخیر مجدد یونیه و کاریه گشوده است. (ایران باستان ج ۱ ص ۶۵۱).
[ پِ پِ ] (اِخ) (فلورستان) سرتیپ ایتالیائی، متولد در «سکیلاس» (۱۷۸۰ - ۱۸۵۱ م.). || برادرش، گیوم وطن پرست و سرتیپ (۱۷۸۲ -۱۸۵۵ م.). این دو برادر در حکومت آزادی خواه سال ۱۸۲۰ م. شرکت کردند.
[ پَ پَ / پِ ] (حامص) حالت و چگونگی په په (پپه)، پخمگی. چلمنی. گولی. رجوع به پپه و په په شود.
"
فرهنگ فارسی عمید
[ پَ ] (اِ) اسم هندی زاج سفید است. (تحفهٔ حکیم مؤمن).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.