معنی

۱. پیالۀ مسی که ته آن سوراخ دارد و دهقانان سابقاً موقعی که می‌خواستند آب قنات یا رودخانه را میان خود تقسیم کنند آن را مقیاس قرار می‌دادند به این طریق که پنگان را میان تغاری پر از آب می‌گذاشتند تا کم‌کم پر شود و مدتی را که پنگان پر آب می‌شد یک‌پنگان می‌گفتند. ۲. ساعت آبی که در قدیم با آن ساعت‌های شب و روز را معین می‌کردند: در جهانی چه بایدت بودن / که به پنگان توانش پیمودن (سنائی: ۱۴۷). ۳. کاسه؛ طاس؛ پیاله: این چه خیمه‌ست این که گویی پرگهر دریاستی / یا هزاران شمع در پنگان از میناستی (ناصرخسرو: ۲۲۵).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.