[ پَ شُ دَ ] (مص مرکب) نَدَم. تندم. ندامت. ندمان. نادم شدن. ندامت حاصل کردن. سَدَم. (تاج المصادر بیهقی): اگر پند من یک به یک نشنوی بفرجام کارت پشیمان شوی.فردوسی. پشیمان شد از کشتن موبدان ...
لغتنامه دهخدا
ندامت؛ انفعال؛ پشیمان بودن: از آن آتش برآمد دودت اکنون / پشیمانی ندارد سودت اکنون (نظامی۲: ۱۹۴). * پشیمانی خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمانی؛ پشیمان شدن. * پشیمانی گرفتن: (مصدر لازم) [ ...
فرهنگ فارسی عمید
[ پَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب) ندامت. تَندُّم. تأسف. تلهُّف. تفکُّه : مردم چرا از کاری پشیمانی خورند که دیگر بار خورده باشند. (از قابوسنامه). گویند که برهمین از کشتن چندان مردم پشیمانی خ ...
[ رُ پَ ] (ترکیب عطفی، ص مرکب) سخت پشیمان. (فرهنگ فارسی معین). از اتباع، سدمان ندمان. سادم نادم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به «کور و پشیمان» در ذیل ترکیب های کور شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.