[ پُ گَ زَ ] (ص مرکب) پرزیان. پرضرر. بسیارغم. بسیاراندوه. پرآسیب. بلا: همان پرگزندان که نزد تواَند که تیره شبان اورمزد تواَند همی داد خواهند تختت بباد بدان تا نباشی بگیتی تو شاد.فردوسی. بف ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.