معنی

۱. صاف کردن. ۲. پاک کردن. ۳. چیزی را از صافی یا غربال در کردن. ۴. ذوب کردن. ۵. ریختن. ۶. از میان برداشتن. ۷. (مصدر لازم) صاف شدن. ۸. (مصدر لازم) پاک شدن از آلودگی؛ پاکیزه شدن: ره داور پاک بنمودشان / از آلودگی‌ سر بپالودشان (فردوسی: ۱/۷۶). ۹. (مصدر لازم) تراوش کردن. ۱۰. (مصدر لازم) ذوب شدن. ۱۱. (مصدر لازم) ریخته شدن. ۱۲. (مصدر لازم) از میان رفتن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.