(حامص مرکب) نگاهبانی. نگهبانی. حراست : به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم.فردوسی. بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم.فردوسی. که گفتار او مهربانی بود بجان تو بر پاس ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.