(اِخ) از دانشمندان معروف ریاضی دان اسکندریه، وی در اواخر مائهٔ چهارم میلادی میزیست و او را کتابی است به یونانی بنام «مجموعه های ریاضی» و کتابی دیگر در جغرافیا. متن یونانی کتاب دوم از میان ...
لغتنامه دهخدا
عنوان کودکانه به پدر.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ) قسمی کلاه بزرگ ترکان مایل بتدویر از پوست ناپیراستهٔ گوسفند با پشم بلند از برون سو.
سکۀ کمبها؛ پولخرد کمارزش؛ پول سیاه؛ پشیز.
[ یِ ] (فرانسوی، اِ) گیاهی خاص بعض نواحی امریکا، و میوهٔ مأکول آن پاپای نام دارد.
(پَ) (ص مر.)(عا.) تهی دست، بی سر و پا.
فرهنگ فارسی معین
[ پَ ] (ص مرکب) در تداول عامیانه، پابرهنه. || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.
اسم: پاپک (پسر) (کردی، فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: papak) (فارسی: پاپک) (انگلیسی: papak) معنی: استوار، از شخصیتهای شاهنامه، پدر کوچک، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا و پدربز ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ پَ / پِ دَ ] (مص مرکب) در امری اصرار ورزیدن. تعقیب آن کردن.
[ پَ / پِ شُ دَ ] (مص مرکب) پاپی شدن امری را؛ اصرار ورزیدن در آن. دنبال کردن آن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.