(بِ) [ معر. ] (ص.) دامپزشک. ج. بیاطره.
فرهنگ فارسی معین
[ بَ ] (ص نسبی) منسوبی است از بیطار. (انساب سمعانی). رجوع به بیطار شود.
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ بَ ] (اِخ) ابومحمد عبداللََّه بن احمد، ضیاءالدین بن بیطار. از مردم مالَقهٔ اندلس. حشاش و گیاه شناس معروف. نزد چند تن حشایشی و نباتی مشهور و بالخاصه ابوالعباس اشبیلی مقدمات این عل ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.