[ بَ اَنْ ] (ص مرکب) زیبااندام. خوش اندام. (فرهنگ فارسی معین): بهاراندام سروی پیرهن چاکم چو گل دارد که رنگ ساعد او آستین را گل بدامان کرد. محمداسحاق شوکت بخاری (از آنندراج).
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.