کلمۀ تعجب و تحسین که در مقام شگفتی از خوبی و پسندیدگی چیزی گفته میشود؛ بهبه؛ وهوه؛ پهپه.
فرهنگ فارسی عمید
خوب؛ نیک؛ نیکو؛ پسندیده. * به شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] ۱. خوب شدن. ۲. از بیماری برخاستن.
۱. آیین نیکو. ۲. کسی که دین و آیین خوب دارد.
همراه
فرهنگ واژههای سره
به همزبانی، به همرایی
به پاس
همخوان کردن، همبهر کردن
همراه با، به همراه، افزون بر
اسم: به آفرین (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: beh āfarin) (فارسی: بِهآفرين) (انگلیسی: beh afarin) معنی: به وجود اورنده بهترینا، خوب آفریده، خوش سیما، خوش منظر، ( اَعلام ) ( در شا ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: به امد (پسر) (فارسی) (تلفظ: be (a) hāmad) (فارسی: بهامد) (انگلیسی: behamad) معنی: پیشامد خوب، بهترین بهار، بهترین پیشامد
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.