[ دُ ] (اِخ) نام دختر خسروپرویز. (ناظم الاطباء). نام یکی از دختران پرویز. (از اشتینگاس). و رجوع به پوراندخت شود.
لغتنامه دهخدا
← بوران [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ) شابرن و فولاد معدنی و طبیعی. (ناظم الاطباء). و رجوع به شابرقان وشابرن شود.
[ هِ زَمْ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) فرد ممتاز از زنبوران عسل. امیرالنحل. شاه منج انگبین. آن مگس که پیش امیرالمؤمنین علی (ع) ایمان آورد و او پادشاه زنبوران بود و یعسوب نام داشت و او را امیرال ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.