[ بَ تَ ] (مص مرکب) برگردانیدن. (از برهان). برگرداندن. (آنندراج). رجعت دادن : سپاه از لب آب برگاشتند بفرمود تا رود نگذاشتند.فردوسی. جهاندار ناچار برگاشت اسپ پس اندر همی تاخت ایزدگشسپ.فردوس ...
لغتنامه دهخدا
[ پُ بَ تَ ] (مص مرکب) روی گردانیدن. پشت کردن. || گریختن. فرار. بهزیمت رفتن : بزرگان چنین پشت برگاشتند بشب دشت پیکار بگذاشتند.فردوسی. در آن خستگی پشت برگاشتند در و دشت پیکار بگذاشتند.فردو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.