(بَ تَ) (ص تف.) بالاتر، بلندتر.
فرهنگ فارسی معین
[ بَ تَ ] (ص تفضیلی) اعلی. (ترجمان القرآن). ارفع. عالی تر. (ناظم الاطباء). بلندتر و اعلی. (آنندراج). افضل. اجل. مقابل فروتر. بالاتر. (ناظم الاطباء). والاتر در مقام و منزلت و در مکان و محل. ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ تَ ] (اِ) برنجاسب. برتاشک. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به برتاشک و برنجاسب شود.
[ بَ تَ مَ نِ ] (ص مرکب) که سرشت و طبیعت و همت برتر دارد. که صفاتی برتر از دیگران دارد. که دارای ادراک عالی است. (ناظم الاطباء): کسی کو بود تیز و برترمنش نپیچد ز بیغاره و سرزنش.فردوسی. ...
(~.) (حامص.)۱- بالاتری، بلندتری.۲- اولویت، رجحان.
عنوانی که سالانه به بازیکنی اعطا میشود که برای تیمش بیشترین ارزش را دارد [ورزش]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ زَ بَ تَ ] (ص تفضیلی) (از: اسم + پساوند تفضیل)، بالاتر. برتر. عالیتر. بلندتر. والاتر: آفتاب ار زبرتر است چه شد کار گوهر نه مستقر دارد.انوری.
ویژگی نشاندهندۀ انحراف مثبت از ویژگیها و صفات اجدادی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.