یگانگی، یکی، یکدستی، یکتایی، یکپارچگی، همبستگی
فرهنگ واژههای سره
۱. یگانگی؛ اتحاد. ۲. [قدیمی] تنهایی.
فرهنگ فارسی عمید
یکی از وحدتهای سهگانۀ نظام نمایش ارسطویی که براساس آن زمان اجرای نمایش به یک روز یا دو تا سه ساعت محدود میشود [سینما و تلویزیون]
واژههای مصوب فرهنگستان
یکی از وحدتهای سهگانۀ نظام نمایش ارسطویی که براساس آن زمان اجرای نمایش به یک روز یا دو تا سه ساعت محدود میشود [هنرهای نمایشی]
[ وَ دَ تِ هِ ] (اِخ) شیخ محمد، از شاعران و از مردم کلکته از اعمال بنگاله و پدرش از قضات آن شهر بود. (ریاض العارفین ص ۶۲۳، ۶۲۴).
لغتنامه دهخدا
[ وَ دَ تِ وُ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) (اصطلاح صوفیه) موجودات را همه یک وجود حق سبحانه و تعالی دانستن و وجود ماسوی را محض اعتبارات شمردن چنانچه موج و حباب و گرداب و قطره و ژاله همه را ی ...
[ نَ / نِ یِ وَ دَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از قبر. گور. مدفن.
نظریهای که براساس آن نیروهای قوی و ضعیف و الکترومغناطیسی جلوههایی از یک برهمکنش هستند [فیزیک]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.