[ نَ ] (اِخ) ابن عوض کرمانی، ملقب به حکیم برهان الدین، از طبیبان و دانشمندان قرن نهم هجری قمری است. وی به دعوت الغ بیک گورکانی از کرمان به سمرقند رفت و تا پایان عمر الغ بیک در سمرقند در د ...
لغتنامه دهخدا
[ نَ ] (اِخ) احمدبن عبدالغنی بن قطرس احمد لخمی، مکنی به ابوالعباس و ملقب و مشهور به نفیس ، از علمای مذهب مالکی و از ادبا و شعرای قرن ششم هجری قمری است و به سال ۶۰۳ هـ . ق. درگذشته است. او ...
[ نَ سَ / سِ ] (از ع، ص) چیزهای گران مایه و پسندیده و لطیف و مرغوب. (ناظم الاطباء). نفیسة. رجوع به نفیسة شود.
[ اِ نُ نَ ] (اِخ) علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم علاءالدین بن النفیس مصری قرشی. او طب را نزد ابن الدخوار به دمشق آموخت و نیز بتحصیل علم نحو و فلسفه و حدیث پرداخت و سپس بتدریس و تأ ...
[ اَ بُنْ ن ؟ ] (اِخ) در ترجمهٔ تاریخ الحکماء شهرزوری آمده است که او یکی از حکماء و شعراء سلف است و در محفوظ داشتن نوادر فلاسفه مانند ابوجعفربن بانویهٔ سجستانی است. نقل است که از وی پرسیدن ...
[ اَ رِ نَ سَ / سِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به احجار کریمه شود.
[ ] (معرب، اِ) حندقوقی است که به فارسی دیواسپست نامند. (فهرست مخزن الادویه).
[ ضِنْ نَ ] (اِخ) احمدبن عبدالغنی قرطبی. رجوع به احمدبن عبدالغنی بن احمد شود.
[ مِمْ ] (اِخ) مِنِف. ممفیس. پایتخت قدیم مصر. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهری در مصر باستان و بر کنار نیل که بر بالای دلتا و پایتخت قدیمی کشور بوده است. ۷۰۰۰۰۰ تن سکنه داشت و اکنون بر روی آن ش ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.