[ نَ ] (ع ص) زن فراخ چشم. (منتهی الارب). تأنیث انجل است. رجوع به انجل شود. || عین نجلاء؛ چشم فراخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چشمی فراخ بزرگ. (مهذب الاسماء). || طعنة نجلاء؛ زخم نیز ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِ) خطی از خطوط سریانی و آن اجل و احسن خطوط سریانی است و او را خط ثقیل نیز نامند و نظیر آن در اسلام خط مصاحف است. (ابن الندیم). سطرنجیلی.
(اِ جِ) [ ع. ] (مص ل.) روشن شدن، آشکار گشتن.
فرهنگ فارسی معین
[ اِ جِ ] (اِخ) دهی است از بخش سیمینه رود شهرستان ملایر با ۱۰۰۸ تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانهٔ محلی و محصول آن غلات، انگور، لبنیات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ زَ جَ ] (ع اِ) در آفریقا جُلجُلان. کنجد. (دزی ج ۱ ص ۶۰۶). رجوع به کنجد شود.
(مَ جَ) (اِمر.)۱- آب بدبوی و گندیده.۲- فاضلاب، جایی که آبهای کثیف در آن جمع شود.
۱. آب بدبو و گندیده که در یک جا جمع شود؛ جایی که آبهای کثیف و بدبو جمع شده باشد. ۲. [عامیانه، مجاز] حالت و وضعیت ناخوشایند؛ تنگنا.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ جَ ] (اِ مرکب) گوی را گویند که در پس حمامها و مطبخها کنند تا آبهای چرکین و مستعمل بدانجا رود. (برهان) (از ناظم الاطباء). جایی را گویند که در پس حمامها بکنند تا آبهای چرکین در آنجا جم ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.