[ دَ ] (ص لیاقت) که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست. که مایه و موجب نازیدن نیست. مقابل نازیدنی.
لغتنامه دهخدا
[ کَ دَ ] (مص مرکب) و نای نای کردن؛ در تداول، رقصیدن و دست افشانی کودکان. رقص کردن شیرخوارگان.
[ فر. ] (اِ.) درخت کوچکی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی میروید. برگهایش دراز و گلهایش خوشهای است، میوه اش درشت و لذیذ است. از آن کمپوت، مربا و ترشی هم درست می&zw ...
فرهنگ فارسی معین
تیرهای از چمنسانان بهصورت علفی چندساله و بهندرت درختچهای و دارای برگکهای رنگی [زیستشناسی - علوم گیاهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ وْ ] (اِخ) نام شهر معظم جزیرهٔ ماداگاسکار افریقا و یکی از پنج شهر بزرگ ماداگاسکار و پایتخت این جزیره است که بر روی فلاتی به ارتفاع ۱۴۰۰ گز از سطح دریا و مشرف بر رودخانهٔ «ایکوپا» واقع است ...
[ وَ ] (اِخ) تلفظ ترکی تاناناریو. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و تاناناریو شود.
[ عُ کَ ] (ع اِ) رجوع به عُنانی شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.