[ مَ کِ ] (ع اِ) زنان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نکاح. عروسی. مباشرت با زنان : قوت شهوی... مبدأ جذب منافع و طلب ملاذ از مآکل و مشارب و مناکح و غیر آن بود. (اخلاق ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ کَ حَ ] (ع مص) با کسی نکاح کردن. (تاج المصادر بیهقی). نکاح کردن. (آنندراج). شوهر دادن زن را. نکاح. (ناظم الاطباء).
[ مُ کَ دَ ] (ع مص) زشت خویی نمودن و با هم دشواری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). تنگ و سخت گرفتن بر کسی. (از اقرب الموارد). و رجوع به مناکدت شود.
= مُنکَر
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ کَ / کِ رَ / رِ ] (از ع، اِمص) مناکرة. رجوع به مناکرة شود. || (اصطلاح نجوم) آن است که کوکب روزی اندر خانهٔ کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانهٔ کوکب ...
پرآزرم؛ باشرم.
[ ] (اِخ) قصبه ای است در سنجاق ایچ ایل از ولایت آتنه و مرکز قضا میباشد و در ۱۲۵ هزارگزی شمال غربی مرکز لوای مسمی به سکفله، و در جهت چپ یعنی شمال نهر گوک صو سراشیبی بالغ به ۱۲۰ گز دیده می ...
دردناک؛ درددار؛ دردآور.
۱. بیمدارنده؛ ترسنده. ۲. ترسناک؛ ترسآور.
(ص، اِ) مواسات باشد و آن معاونت یاران و دوستان و مستحقین کردن است. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). مشفق و مهربان و دستگیر. (ناظم الاطباء).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.