(~.) (اِ.) چرک جامه و بدن، ریم.
فرهنگ فارسی معین
[ گُ ] (اِ) موی پیچه و موی باف زنان. (برهان) (آنندراج): چو آورد چرخ از ستاره سپاه شب قیرگون شد گروس سیاه. اسدی. (در گرشاسب نامهٔ اسدی چ حبیب یغمایی بصورت «گروس» آمده. رجوع به فهرست آن ک ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ر ر ] (اِخ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در ۲۶ هزارگزی جنوب خاوری مرند و ۴ هزارگزی شوسه و خط آهن مرند به تبریز. هوای آن جلگه معتدل و دارای ۶۹۳ تن سکنه است. آ ...
[ گَ رْ رو ] (اِخ) به احمدآباد معروف است. و احمدآباد از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد رجوع شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).
(اِخ) رجوع به زاگرس شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.