[ بِ رَ ] (حامص مرکب) نادانی. دیوانگی. (ناظم الاطباء). جهل. بی عقلی. بی شعوری. سبکسری : نکرد او به تو دشمنی از بدی که خود کرده ای تو ز نابخردی.فردوسی. مدان تو ز گستهم کاین ایزدیست ز گفتار ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.