(~.) [ ع. ] (ص تف.) مؤنث اعلی.۱- بلندتر، بالاتر.۲- هر جای بلند و مرتفع.
فرهنگ فارسی معین
[ عُ لْ ] (ع ن تف) مؤنث أعلی ََ. بلندتر. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغة). ج، عُلا. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع ...
لغتنامه دهخدا
[ عُ لْ ] (اِخ) دهی است کوچک از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در ۴۵ هزارگزی شمال زرقان و ۶ هزارگزی راه فرعی مرودشت به ابرج. سکنهٔ آن ۴۵ تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).
[ عَ لْ ] (ع ن تف) مؤنث أعلی ََ. ولی در تأنیث أعلی، عُلیا بهتر و مستعمل تر است. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || (اِ) آسمان. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (تاج العروس) (ا ...
[ عَ ] (اِخ) حسن بن علی بن عبداللََّه بن محمدبن محب اللََّه بن محمدجعفر علیاری قراجه داغی تبریزی. اصولی و فقیه. وی بیش از ده سال در نجف اشرف اقامت داشت و نزد بسیاری از علما تحصیل کرد. سپس ...
(عُ مُ خَ دَّ رِ) [ ع. ] (اِ.) زن والامقام.
[ عِ لْ ] (ع ص) بزرگ هیکل و درازقامت. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغة). عِلّیان. || شتر مادهٔ بلند و اندک بلند. (از منتهی الارب). ماده شتر بلند. (از لس ...
[ عُ لَ یْ یا ] (اِخ) خرمابن نرکی بود ازآنِ کلیب بن وائل. و بدان مثل زنند و گویند: «دون علیان خرط القتاد». (از ذیل اقرب الموارد از تاج).
[ عُ لَ یْ یا ] (اِخ) نام محدثی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موسوس کوفی است، و او را اخباری است. (از تاج العروس).
[ عُ لَ یْ یا ] (اِخ) وی از عقلای مجانین اواخر قرن دوم هجری به شمار میرفت. نام اصلی او «عَلی» بود ولی با تصغیر مشهور شده بود. او با موسی هادی چهارمین خلیفهٔ عباسی (۱۶۱- ۱۷۰ هـ . ق.) و با ب ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.