[ هِ ] (ع اِ) رگی است در پوست سر تا یافوخ. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || (ص) اسم فاعل و نعت از بَهر. واضح. مبین. بین. روشن. (آنندراج). || ظاهر. (غیاث اللغات) (آنندراج). ...
لغتنامه دهخدا
[ هِ ] (اِخ) عبداللََّه بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب. او برادر پدری و مادری حضرت باقر (ع) است و از کثرت جمال لقب باهر داشته و متصدی صدقات حضرت رسالت و حضرت امیرالمؤمنین (ع) و بسیار ...
اسم: باهر (پسر) (عربی) (تلفظ: bāher) (فارسی: باهِر) (انگلیسی: baher) معنی: روشن، آشکار، درخشان، مشهور، هویدا، شاخص، ( اَعلام ) لقب عبدالله ابن علی ابن حسین ابن علی ابن ابی طالب که او برادر ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: باهره (دختر) (عربی) (تلفظ: bāhere) (فارسی: باهِره) (انگلیسی: bahere) معنی: روشن، آشکار، درخشان، تابان، مشهور، ( مؤنث باهر )، باهر
[ عَ هِ ] (ع ص) عظیم. (اقرب الموارد). || خوش اندام دراز از هر چیزی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || آکنده گوشت. (ناظم الاطباء).
[ مُ هَ رَ ] (ع اِمص) (از «مباهرة» عربی) مفاخرت کردن. مباهات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مباهرة شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.