[ سِ / سَ ] (حامص مرکب) شایستگی و لیاقت و قابلیت. (ناظم الاطباء). قابلیت. اهلیت. صلاحیت. لیاقت : مگر با سزاواری و خرمی کجا روم را زو نیاید کمی.فردوسی. این عروس خاطر بنده که صد گنج گهر از ...
لغتنامه دهخدا
نالایق؛ ناشایسته.
فرهنگ فارسی عمید
[ سَ مَ دَ ] (مص مرکب) ناپسند بودن. ناپسند آمدن. ناخوش آمدن : گرت خوی من آمد ناسزاوار تو خوی نیک خویش از دست مگذار. سعدی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.