[ ع. ] (اِفا.)۱- کوشا، سعی کننده.۲- شتابنده.۳- سخن چین.
فرهنگ فارسی معین
(اِخ) تخلص مصطفی از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری است. وی از مردم عثمانی بود و در نقاشی مهارتی بسزا داشت و به سال ۱۰۰۴ هـ . ق. درگذشت و دیوانی بترکی از وی بیادگار ماند. (کشف الظنون) (قامو ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ ] (ع، ص اِ) تأنیث ساعی. رجوع به ساعی شود.
(اِخ) نام قدیم ناصرهٔ بیت المقدس. (نخبة الدهر دمشقی). در تورات اسم جبال فلسطین است و آن در فاران در حدود روم است. و قریه ای است در ناصره بین طبریه و عکا. (جزء دهم از سفر پنجم تورات). رجوع ...
[ اِ نُ ] (اِخ) تاج الدین ابوطالب علی بن انجب بن عثمان بغدادی. مورخ و ادیب مشهور. او کتابدار مستنصر عباسی بود و ادب از ابن نجار فراگرفت و کتابهای بسیار در تاریخ کرد، از آنجمله است: اخبار ...
همیاری، همکاری
فرهنگ واژههای سره
کوششها.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ ] (ع اِ) مَساعٍ. جِ مَسعاة. (اقرب الموارد). رجوع به مسعاة شود. || جِ مَسعی. (اقرب الموارد). رجوع به مسعی شود. || سعی و جهد و کوشش و سعی ها و کوشش سزاوار ستایش و کردارهای نیکو. (ناظ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.