[ ] (اِ) آلت جنگ دریایی و از وسایل کشتیهای جنگی. ج، باسلیقات : و کان من معدات السفن الحربیة عندهم الزرد و الخود... و الباسلیقات و هی سلاسل فی رؤوسها رمانة حدید. (تمدن اسلامی جرجی زیدان ج ...
لغتنامه دهخدا
باذوق؛ کسیکه کارهایش آراسته، مرتب، و خوشایند است.
فرهنگ فارسی عمید
[ ] (اِ) کحل روشنایی. سرمهٔ روشنایی. (یادداشت مؤلف). از سرمه های شاهانه است که آن را ابقراط ساخت. (تذکرهٔ ضریر انطاکی ص ۷۱) - باسلیقون صغیر؛ منافع اومثل منافع کبیر است. (تحفهٔ حکیم مؤمن ذ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.