= توتفرنگی
فرهنگ فارسی عمید
[ لَ ] (اِ) چینه. رجوع به چینه شود.
لغتنامه دهخدا
[ لَ ] (اِ مرکب) چینه دان. کراژ. ژاغر. زاغر. حوصله. رجوع به چینه دان شود. - چیلک دان کسی را خالی کردن یا چیلک دان کسی را تکاندن؛ به چاپلوسی و فریب او را به افشای رازهای خود واداشتن. از کسی ...
[ ] (اِخ) نام محلی از چلندرزار رستمدار مازندران. (مرآت البلدان ج ۴ ص ۳۴۲).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.