(حامص مرکب) عمل جانکاه. آنچه حاصل شود از جان کاستن : آورد وقت آرزوخواهی آرزوخواه را بجان کاهی.نظامی.
لغتنامه دهخدا
[ نَ بَ ] (اِخ) دهی جزء دهستان حومهٔ بخش کوچصفهان شهرستان رشت است. که در هزارگزی خاور کوچصفهان و طرفین شوسهٔ کوچصفهان به لاهیجان واقع شده و محلی است جلگه و معتدل و مرطوب و ۳۵۰ تن سکنه دا ...
[ ] (اِ) اصطلاحی در حقوق دیوانی : قطعاً در حساب نیاید و در ضبط نگنجد از اموال و متوجهات و حقوق دیوان مجموع آنچه داخل در مؤآمرات و جانکقیت معین شده.. (از ترجمهٔ محاسن اصفهان ص ۵۰).
[ کَ ] (اِخ) یکی از طوائف ساکن شمال هند. (از تحقیق ماللهند ص ۱۵۲).
[ ] (اِخ) طایفه ای از طوایف ترکمن ایران که مرکب از دویست و پنجاه خانوارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص ۱۰۴).
[ نَ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکُرد است و در جنوب شهرکُرد واقع است و حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بکوه آب باغ و کوه کرمان و کوه دلگیر که (خطالرأس آنها ح ...
[ نَ یِ گَ ] (اِخ) نام یکی از بخشهای شهرستان اهواز است. این بخش در قسمت شمال خاوری اهواز واقع و از طرف شمال به بخش ایزه و از خاور بشهرستان بهبهان و از جنوب به بخش رامهرمز و از باختر به بخ ...
[ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان آرد: از مزارع معتبرهٔ بلوک زرند کرمان است و صدوهیجده خانوار سکنه دارد و آب آن از قنات و محصول آن گندم و جو است. در حدود ۴۲۷ تن سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج ۴ ...
قاب پلاستیکی بر روی چشمی که مانع از ورود نورهای ناخواسته به چشم میشود [نجوم رصدی و آشکارسازها]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.