[ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع. (منتهی الارب). مانع. (منتهی الارب) (دهار). عَوق؛ آنکه از خیر باز دارد. عائق. عاضِر. (منتهی الارب). رادع. حاجب. و ...
لغتنامه دهخدا
نوعی بازدارنده که اگر در مقدارهای کمتر از حد استوکیومتری (stoichiometric) هم به کار رود، همچنان بهعنوان یک عامل تعلیقی در محیط آب عمل میکند [خوردگی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی بازدارندۀ خوردگی که از آن برای محافظت از محصولات فلزی در هنگام انتقال یا نگهداری موقت، استفاده میکنند [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
نوعی بازدارندۀ خوردگی که در آن ماده یا ترکیبی از مواد شیمیایی با سازوکارهای مختلف فیزیکی یا شیمیایی یا فیزیکیشیمیایی سبب جلوگیری یا کند شدن آهنگ واکنشهای کاتدی یا کاهش میشو ...
توقف واپایششدۀ هواپیما با ابزارهای بیرونی [علوم نظامی]
رنگهای آستری فلزی که به دلیل وجود رنگدانههای بازدارندۀ معدنی و بهندرت آلی در آنها با انحلالپذیری خود یا با انحلالپذیری محصولات ناشی از واکنش با حامل (vehi ...
برنامههایی مبتنی بر منصرف کردن فرد از انجام رفتاری خاص بهویژه با ایجاد ترس از مجازات و وضع قوانین جزایی [اعتیاد]
رنگدانهای که مانع از فرایند خوردگی میشود یا آن را به تعویق میاندازد [شیمی]
← رِنای تداخلگر کوچک [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
نسبت مقدار مادۀ حلشده در فاز ایستا به مقدار آن در فاز متحرک [شیمی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.