۱. آنچه بهوسیلۀ انسان، حیوان، وسیلۀ نقلیه، یا چیز دیگر حمل میشود. ۲. بچهای که در شکم مادر است؛ جنین. ۳. میوه؛ بَر. ۴. مفهوم؛ معنی: بارِ عاطفی سخن. ۵. [مجاز] وظیفه؛ مس ...
فرهنگ فارسی عمید
بسیارخیّر؛ نیکوکار؛ صالح.
(اِ) پشتهٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت. (برهان). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره. (برهان: کاره). حمل و بسته و هر چیز که برای حمل ک ...
لغتنامه دهخدا
[ بارر ] (ع ص) مهربان و بسیارخیر. (منتهی الارب). ج، بَرَره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). نیکوکار. (آنندراج) (مهذب الاسماء) (غیاث). نکوکار. (غیاث). برکننده. || مطیع پدر و مادر. نیک فرمان ...
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان حومهٔ بخش بستک شهرستان لار که در ۳۶هزارگزی جنوب خاور بستک کنار شوسهٔ بستک به لنگه واقع است. دارای ۳۰ تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۷).
مقدار آلودگی مشخصی که در مدتی معین وارد تصفیهخانه یا آب پذیرنده میشود [مهندسی محیط زیست و انرژی]
واژههای مصوب فرهنگستان
← زیان هدررفته [اقتصاد]
باری در یک جسم که از نزدیک کردن جسم باردار دیگر به آن ظاهر میشود [فیزیک]
نسبت حداکثر وزن بیشینۀ برخاست هواپیما به سطح کلی بال آن [حملونقل هوایی]
[ بَ تَ ] (مص مرکب) بمعنی خود، طالب آملی گوید: از آن مقفا سر کردم این غزل طالب که دوش قافیه ام برنتافت بار ردیف. (از آنندراج). و آن بمعنی تحمل کردن بار و طاقت باربرداری است. رجوع به برتاف ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.