معنی

تاب؛ ریسمانی که از جایی آویزان می‌کردند و در آن می‌نشستند تا به جلو و عقب حرکت کنند؛ آورک؛ اورک؛ بازام: ز تاک خوشه فروهشته وز باد نوان / چو زنگی شده بر بادپیچ بازیگر (ابوالمثل بخارایی: صحاح‌الفرس: بادپیچ)

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.