معنی

[ یَ ] (اِخ) ابن خالدبن عبداللََّه بن یزید قسری بجلی، با پدرش در عراق بود. پدرش را کشت و به غوطهٔ دمشق رفت و برای گرفتن خلافت از مروان بن محمدبن مروان قیام کرد. مردم غوطه عهدشکنی نمودند و او را به امارت خود برگزیدند و به دمشق حمله کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. گروهی از حمص به طرفداری از مروان به آنان حمله بردند و مردم دمشق نیز از داخل به پیکار با آنان برخاستند. یزید و طرفدارانش شکست خوردند. یزید را دستگیر کردند و کشتند و در دروازهٔ فرادیس دمشق به دار آویختند و سر او را نزد مروان به حمص فرستادند (سال ۱۲۷ هـ . ق.). (از اعلام زرکلی). و رجوع به عقدالفرید ج ۵ ص ۲۲۹ و عیون الاخبار ج ۱ ص ۲۱۶ و البیان و التبیین ج ۱ ص ۳۴۹ شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.