[ اَ وِ ] (اِخ) منسوب به اوستا (زبان...). از زبانهای هندواروپائی ایران که اوستا کتاب مقدس زرتشتیان به آن نوشته شده. اوستایی به احتمال قوی از زبانهای نواحی شرقی ایران بوده و در آن دو لهجهٔ ...
لغتنامه دهخدا
گستاخ؛ دلیر؛ بیپروا؛ بیترس: روی صحرا هست هموار و فراخ / هر قدم دامیست کم ران اوستاخ (مولوی: ۳۴۶).
فرهنگ فارسی عمید
= استاد
(اِ) استاد. رجوع به استاد شود.
[ خِ اَ وِ ییِ قَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آقای تقی زاده در گاه شماری آرند: اولین شکل گاه شماری که از آن (قمری کبیسه دار) در قوم اوستایی خبر داریم و اثرش باقی است «گاه شماری اوستایی قدیم» است ...
[ خُ دَ / دِ اَ وِ ] (اِخ) نام قسمتی از اوستای حاضر است که در زمان شاپور دوم ساسانی نوشته شده برای نماز و ادعیهٔ روزانه و ایام متبرکهٔ ماه و جشن های دینی و جز آن، این ادعیه و صلوات را آباذر ...
[ هَ هِ زَ دُ اَ وِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از آفتاب باشد. (از برهان قاطع). یعنی آفتاب چه جمله گرمی از او متولد می شود و آتش پرستان هم بدین آتش پرستند. (شرفنامهٔ منیری).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.