(وَ هُ) [ ع. ] (اِ.) جِ وَهَدَه.
فرهنگ فارسی معین
[ وُ ] (ع اِ) جِ وهد. (اقرب الموارد). رجوع به وهد شود.
لغتنامه دهخدا
[ خوَ / هَ ] (فعل) مخفف خواهد: کامم از جود او برونق شد هم خوهد تا شود برونق تر.سوزنی.
[ مُ تَ وَهْ هِ ] (ع ص) کسی که مجامعت میکند با زنان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به توهد شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.