اسم: وهاب (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: vahhāb) (فارسی: وهاب) (انگلیسی: vahhab) معنی: بسیار بخشنده، از نام های پروردگار، از نام ها و صفات خداوند، از نامهای خداوند
فرهنگ واژگان اسمها
پیرو فرقۀ وهابیه.
فرهنگ فارسی عمید
[ اُ تُ فُ ضَ لِ نِ عَ دِلْ وَهْ ها ] (اِخ) خواهر فضیل. شیخ جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی او را در زمرهٔ برگزیدگان عابدات کوفه آرد و گوید: محمدبن حسین از فضیل بن عبدالوهاب ...
لغتنامه دهخدا
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن ابراهیم بن عبدالوهاب الخزرجی الزنجانی. از علمای عربیت است. او راست: تصریف العزی در صرف. الهادی در نحو. معیار النظار فی علوم الاشعار. وی به سال ۶۵۵ هـ . ق. به ...
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن ابراهیم الامام. از بنی عباس است. به سال ۱۴۰ هـ . ق. عم وی منصور او را با هفتاد هزار تن به مکه فرستاد و حسن بن قحطبه را همراه او کرد. مردم روم از ایشان ترسیدن ...
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن احمدبن سحنون معروف به ابی سحنون. طبیبی است و او را ادب و شعری است. وی خطیب یثرب و طبیب بیمارستان جبل بود. به سال ۶۱۹ هـ . ق. متولد شد و در ۶۹۴ هـ . ق. درگذشت ...
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن احمدبن علی الحنفی الشعرانی، مکنی به ابومحمد. از علماء متصوف است. به سال ۸۹۹ هـ . ق. در قلقشندهٔ مصر متولد شد و به سال ۹۷۳ هـ . ق. به قاهره درگذشت و حنفی نس ...
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن داودبن طاهر. سلطان یمن بوده. به سال ۸۸۳ هـ . ق. به امارت رسید. وی مردی بردبار و صاحب رأی بود او را در یمن آثاری است. وی به سال ۸۶۶ هـ . ق. متولد شد و به سال ۸ ...
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن سلیمان بن علی بن مشرف التمیمی النجدی. وی فقیهی حنبلی و از مردم عیینة نجد و والد محمدبن الوهاب امام حنابلهٔ نجد است. به سال ۱۱۵۳ هـ . ق. درگذشت. در بعض مسائل ...
[ عَ دُلْ وَهْ ها ] (اِخ) ابن محمدبن اسحاق بن مندة العبدی، مکنی به ابوعمرو معروف به ابن منده. از حفاظ حدیث بود. به سال ۴۷۴ هـ . ق. به اصفهان درگذشت. از کتب او است: الفوائد فی الحدیث. (از ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.