(~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که در دوستی، زناشویی یا خدمت به مردم صادق باشد.
فرهنگ فارسی معین
[ وَ ] (اِخ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
لغتنامه دهخدا
اسم: وفادار (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: vafā dār) (فارسی: وَفادار) (انگلیسی: vafa dar) معنی: با وفا، آن که یا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد
فرهنگ واژگان اسمها
منظور از وفاداری، حمایت مداوم کسبشده برای یک نام تجاری است؛ وقتی که آن نام تجاری آن قدر مزایای مهم و متمایزی را ارائه میدهد که باعث میشود مشتریان به تکرار برای خرید ب ...
فرهنگ واژههای آزاد
(وِ دَ) [ ع. وفادة ]۱- (مص ل.) به رسولی آمدن نزد کسی.۲- (اِمص.) رسالت، پیام آوری.
[ وِ دَ ] (ع مص) وفادة. به رسولی آمدن نزد کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِمص) رسالت. پیام آوری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به وفادة شود.
[ اَ ] (ع اِ) جِ وافد، یا ججِ وافد. (از منتهی الارب). || جِ وَفْد. (المنجد) (آنندراج). || هم علی اوفاد؛ ای علی سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).
[ اَ ] (اِخ) قومی است از عرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
ناپایدار، پیمان شکن
فرهنگ واژههای سره
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.