گستاخ؛ دلیر؛ بیپروا؛ بیترس: روی صحرا هست هموار و فراخ / هر قدم دامیست کم ران اوستاخ (مولوی: ۳۴۶).
فرهنگ فارسی عمید
(ترکی، اِ) دوستاق. زندان. محبس. بند. سجن. دوستاق خانه. زندانخانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوستاق شود.
لغتنامه دهخدا
(اِ مرکب) روز قیامت. (از آنندراج). رستاخیز. (آنندراج) (فرهنگ شعوری). و رجوع به رستاخیز شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.