[ اَ دَ / دِهْ یِ بَ رْ ری ] (اِ مرکب) رجوع به حندقوقی بری شود.
لغتنامه دهخدا
= اندوهگسار
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ دُ کَ دَ / دِ ] (اِ مرکب) جای غم و اندوه : تو همه کاخ طرب سازی و خاقانی را در همه تبریز اندهکده ای بینم جای. خاقانی.
شکل بهبودیافتۀ انتقال دوکنارباند که در آن فقط بخشی از یک کنارباند همراه با کنارباند دیگر و نشانک/ سیگنال حامل انتقال داده میشود [مهندسی مخابرات] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اَ دَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) درویش عاجز. (مقدمهٔ التفهیم ص قلج). عاجز. درمانده. متحیر: رافع بخوارزم آمد تنها و اندر مانده برباطی اندر شد. (تاریخ سیستان). - ستارگان اندرمانده؛ ستارگان متح ...
در واکنشگرها و مولکولهای حلاّل اطراف آن، انرژی لازم برای تمام تنظیمات ساختاری موردنیاز پیکربندیای که انتقال الکترون را امکانپذیر میسازد [شیمی] ...
۱. به جا مانده: آثار بازمانده از دورۀ هخامنشیان. ۲. آنکه پس از مرگ کسی باقی میماند؛ خویشاوندان فرد درگذشته. ۳. عقبافتاده. ۴. [قدیمی، مجاز] بینصیب؛ محروم.
ویژگی کانی یا ساختار یا سیمای (feature) یک سنگ قدیمی که، با وجود فرایندهای تخریبکننده، در سنگ جدید باقی مانده است [زمینشناسی]
[ نِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) نشانده. || خاموش.
بافت اولیۀ ذخایر معدنی که پس از جانشینی کامل یا جزئی باقی مانده است [زمینشناسی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.