[ قِ ] (اِخ) خواجه علی مشهدی از شاعران ایران و برادر خواجه محمّدخان قدسی بود. او در علم تفسیر استاد بود و نیز شغل امامت جماعت داشت. بیت زیر واقفی دلالت بر شغل او میکند: این پیش نمازیم نه ...
لغتنامه دهخدا
[ قِ فی یَ ] (اِخ) فرقه ای از متصوفهٔ مبطله هستند و می گویند: خدای تعالی را به معرفت نمی توان شناخت و از شناختن او همهٔ خلق عاجزند. (از کشاف اصطلاحات الفنون، از توضیح المذاهب).
[ قِ فی یَ ] (ع مص جعلی، اِمص) وقوف. مهارت. اطلاع. آگاهی. (ناظم الاطباء). واقف بودن. واقف شدن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.